از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه آن جالب بود
سؤال از این قرار بود:
نظر خودتان را راجع به كمبود غذا در سایر كشورها صادقانه بیان كنید؟

و جالب اینکه كسی جوابی نداد

چون
در آفریقا كسی نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟
در آسیا كسی نمی دانست 'نظر' یعنی چه؟
در اروپای شرقی كسی نمی دانست 'صادقانه' یعنی چه؟
در اروپای غربی كسی نمی دانست 'كمبود' یعنی چه؟
و در آمریكا كسی نمی دانست 'سایر كشورها' یعنی چه؟

برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:سوالات+جالب, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:ترول+پلیس , | | نویسنده : محمدصادق عباسی |

این دخترایی که رژ لب تا زیر دماغشون می کشن
نوه همون پیر مردایین که شلوارشونو تا زیر بغلشون می کشن بالا!!!!!

 

به خواهرم میگم سروصدا نکن دارم درس می خونم (بععععله)

میگه صدایه خودمه میخوام سروصداکنم :||||||||||||||||

اصن تاحالا انقد قانع نشده بودم:-?




به نظر من ﺩﺭﺳﺘﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﻣﺎﻍ ﺑﺎﻻﯼ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺷﻪ !!!

ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺘﻮﻧﻪ چشمشو زیر ﭘﺘﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺩﻣﺎﻏﺸﻮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ِ ﭘﺘﻮ... :|



یـه بـارم ، اومـدم یـه اسکناس پـاره بدم به راننده تاکسی؛

اینقدر استرس داشتم که نفهمه ، گفتم:

دست شما درد نکنه، همین کنار پــاره میشم ..:/:)))))

 

یارو میره دزدی ولی چیزی پیدا نمیکنه ...
صابخونه رو بیدار میکنه میگه ما که رفتیم ولی شاشیدم تو این زندگی کردنت


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:چرت+پرت, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |



ﺑﺎ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺯ ﺗﺎﮐﺳﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭﻟﯽ

ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﯾﻢ ﺑﺩﯾﻢ

ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﯾﻢ

ﻭﺍﻟﻔﺮﺍﺭ !

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺭﺍﯼ

ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ .

ﺭﻓﺘﯿﻢﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻫﯿﭽﮑﯽ

ﻫﯿﭽﮑﯽ

ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻨﺪﺗﻨﺪ ﺯﺩﻥ ﻧﻔﺴﻤﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ،

ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺗﻢ :

ﺣﺎﻻ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟

ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ :

ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﻨﻢ ! ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ:





[][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][]
 
تـــهــرونــیـه چــراغ جــادو پـیـدا مـیـكـنـه ،
غــول ازش مــی پـرســه چــه آرزویــی داری؟
تــهـرونـیـه مــیـگه: هــر چــی مـشـهدیــه از رو زمـیـن بـردار !
غـوله مـیـگه :
.
.
.

بــِكـَـن یــَـره قـــِـنــاری



[][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][]





نظر یادتون نره


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:فقط+مخصوص+خنده, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |

مگسی را کشتم

 

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است

 

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

 

طفل معصوم به دور سر من می چرخید

 

به خیالش قندم

 

یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم

 

ای دو صد نور به قبرش بارد

 

مگس خوبی بود

 

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

 

مگسی را کشتم


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:مگسی+ را +کشتم, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |
رفتم خدمت،

وقتی برگشتم دیدم داداشم ریش گذاشته و دم دره حیاط نشسته!

گفتم به داداشم چی شده؟کسی طوریش شده به من بگو؟طاقتشو دارم

گفت برو تو بهت میگن!

کوله پشتی رو پرت کردم و رفتم تو دیدم داداش کوچیکمم ریش گذاشته و غمباد گرفته

با خودم فکر کردم پدرم طوریش شده

داداش چیزی شده؟بابا طوریش شده؟ بهم بگو؟

گفت برو تو بابا بهت میگه!


بقیش تو ادامه مطلب

برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : برچسب:رفتم+ خدمت, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |

یه روز ؛
 یه پیرمرد نامه ای به پسرش که زندان بود نوشت ...  

       پسرم ؛ امسال نمیتونم زمینم رو شخم بزنم !   
      چون تو نیستی ! و من هم توانش رو ندارم !!   

      پسر ؛ در جواب نامه پدرش نوشت :   
     پدر ؛ حتی فکر شخم زدن زمین را هم نکن !  

       چون من پولهایی که دزدیم را آنجا دفن کردم !!   
      پلیس ها ؛ که نامه پسر رو خونده بود ؛ تمام زمین را کندند !!! 

        اما چیزی پیدا نکردند ...       
  پسر ؛ نامه دیگری برای پدرش نوشت و گفت :   

      پدر ؛ این تنها کاری بود که توانستم برایت انجام دهم ....    
     زمینت آماده است ... 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:نامه+پیر+مرد+به+پسرش, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |

بیا داخل اگه خسته نمیشی خوهشاََ نظر بده


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : برچسب:عکس+العمل, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:مش+قربون, | | نویسنده : محمدصادق عباسی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سیالک